او همواره به كودكان سلام مي كرد (2)
او همواره به كودكان سلام مي كرد (2)
زماني كه آهن, نرم و گداخته شود به هر صورت كه بخواهيم شكل مي پذيرد. ((مهر ورزي)) به افرادـ به ويژه كودكان ـ همان حرارتي است كه افراد را نرم, تسليم و گوش به فرمان مي سازد.
تربيت نوعي كوشش براي نفوذ در ناخود آگاه افراد است. رنج و اندوه ها, آرزوها, شكست ها و گفته هاي ناگفته پيوسته در ضمير ناخودآگاه جاي مي گيرند. پيرامون اين ضمير, مإموراني آماده به خدمت وجود دارند كه مانع از نفوذ ديگران بدان مي شوند. از طرفي تا فردي به درون آن راه نيابد نمي تواند به اسرار آن پي ببرد و راه حلي براي مشكل آن ارائه كند.
پدر و مادري كه ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شيوه ورود به آن را ندانند هيچ گاه نخواهند توانست ارتباط صميمي با ايشان برقرار سازند; دردهايشان را بشناسند و درمان كند.
((مهرورزي به كودك)) از مهم ترين ابزار نفوذ به ضمير ناخودآگاه اوست. زماني كه فردي به كودك محبت و مهرباني مي كند, قلب او را در اختيار مي گيرد و آرام آرام مي تواند از رنج هايش آگاه شود و راه درمانش را شناسايي و دنبال نمايد.
اميرمومنان علي(علیه السلام) مي فرمايد: از همان كودكي, پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا از پدرم برگرفت و من شريك آب و نان او شدم و پيوسته مونس و همسخن وي بودم.... او مرا در كنار خود مي نشانيد و بر سينه خويش جاي مي داد و در بسترش[ كنار خود] مي خوابانيد, به طوري كه تنم را به تن خويش مي چسباند و بوي خوش خود را به مشامم مي رساند. (23)
من پيوسته در پي او روان بودم, مانند بچه در پي مادر. هر روز براي من از اخلاق خود نمونه اي آشكار مي ساخت و مرا به پيروي از آن وامي داشت. در سال[چند روزي را] در غار حرا خلوت مي گزيد. من او را مي ديدم و جز من كسي او را نمي ديد....او مرا از كودكي در دامن خود پروراند و... هزينه زندگي مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام يك نشست خصوصي با او داشتم كه در آن احدي جز من و او شركت نمي كرد. در اين اوقات, من با او بودم و هر جا كه او مي رفت و از هر دري كه سخن مي گفت, من با او همراه و هماهنگ بودم.(24)
نيز در همين باره مي نويسند: زماني كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كودكان انصار را مي ديد بر سر آنان دست مي كشيد و به آنان سلام مي كرد و دعايشان مي فرمود.(25) روزي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از راهي مي گذشت كه كودكان بازي مي كردند. چون نگاهش به يكي از آن ها افتاد نزد او نشست و پيشاني او را بوسيد و به وي محبت نمود...و فرمود: روزي ديدم اين كودك با فرزندم حسين بازي مي كند و خاك هاي زير پاي حسين را برمي دارد و به صورت خود مي مالد. چون او از دوستان حسين است من هم او را دوست دارم.(26)
گاه مي شد كودكي را نزد آن حضرت ميآوردند و او در دامن حضرت, خود را خيس مي كرد. اطرافيان با پرخاش به كودك مي كوشيدند از كار او جلوگيري كنند و وي را از دامن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جدا سازند, كه آن حضرت آنان را از اين كار باز مي داشت و مي فرمود: با تندي از ادرار كردن كودك جلوگيري نكنيد. سپس كودك را به حال خود رها مي كرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود مي رفت و لباسش را تطهير مي كرد.(27)
روزي آن حضرت با گروهي از مردم نماز جماعت مي خواند. در هنگام سجده, حسين(علیه السلام) كه كودكي خردسال بود, بر پشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مي نشست و پاهايش را حركت مي داد. وقتي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سر از سجده بر مي داشت او را مي گرفت و كنار خود روي زمين مي گذاشت و در سجده ديگر اين رفتار حسين(علیه السلام) و آن حضرت تكرار مي شد. فردي يهودي كه شاهد اين صحنه بود پس از نماز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: با كودكان خود طوري رفتار مي كنيد كه ما هرگز رفتار نكرده ايم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ايمان داشتيد با كودكان خود مهربان بوديد.
آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنيدن اين سخن, مسلمان شد.(28)
7. مفهوم ديگر بوسيدن
بزرگتري كه كودكي را مي بوسد بدين وسيله به او اظهار علاقه مي كند و به كودك احساس آرامش, اميد و شادماني دست مي دهد. با بوسه ديگران درمي يابد كه هستند كساني كه به وي علاقه مندند و خواهان اظهار محبت به اويند.
اين عمل نوعي اظهار علاقه غير زباني است. در جايي كه زبان به هر علت از اظهار علاقه باز مي ايستد, لب اين نقش را ايفا مي كند. شايد يكي از علت هايي كه كودكان بيش از بزرگسالان از بوسه لذت مي برند, به همين سبب است كه آنان را ـ به ويژه در سنين طفوليت ـ نمي توان چندان با اظهار علاقه هاي زباني خشنود ساخت و علايق خود را به ايشان ثابت كرد و بدين وسيله بدان ها آرامش و اميد بخشيد.
آنان با بوسه والدين به علاقه ايشان به خود پي مي برند و چون خود را مورد علاقه كسي مي بينند آرام مي گيرند, پرخاش نمي كنند, فرياد نمي زنند و با دروغ و شيطنت نمي كوشند سبب جلب توجه والدين را فراهم آورند. آنها از اين بوسه ها اطمينان مي يابند كه محبوب پدر ومادرند و آنان از وجود ايشان ناخرسند نيستند. اين اظهار علاقه وقتي در حضور ديگران باشد تإثيرگذارتر است.
افزون بر اين همه, بوسه براي كودكان معناي حيات دارد, در سنين طفوليت بيش از حس بويايي, بينايي و شنوايي, حس چشايي و لامسه او فعاليت مي كند و مفهوم بودن خود را با اين دو حس درك مي كند. بوسه ها براي كودك مفهومي بسيار لطيف تر و عميق تر از آن دارد كه ما مي پنداريم. هر بوسه براي او مفهوم و اثري ويژه و تازه دارد و تكرار آن برايش تكراري نيست. به همين ميزان كه بزرگسالان از بوسه بيش از اندازه دلتنگ مي شوند, خردسالان ـ به ويژه نوزادانـ از آن خشنود مي گردند.
حال شايد تعجب انگيز باشد اگر بشنويم كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين باره فرموده است: كسي كه فرزند خود را ببوسد خداوند براي او يك حسنه[ در قبال هر بوسه] مي نويسد. (29) بر پايه همين رهنمود است كه امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: فرزندان خود را بسيار ببوسيد. زيرا به خاطر هر بار بوسيدن, خداوند درجه اي به شما عنايت خواهد كرد. (30)
ابن عباس مي گويد: من نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. بر زانوي چپ خود, فرزندش ابراهيم قرار داشت و بر زانوي راست, حسين(ع). آن حضرت هر دم گاه ابراهيم را مي بوسيد, گاه حسين را.(31) نيز در روايت مي خوانيم: آن حضرت دخترش فاطمه(س) را خيلي زياد مي بوسيد.(32) شب ها پيش از خوابيدن, او را مي بوسيد و صورت خود را بر سينه دخترش مي نهاد و براي او دعا مي كرد.(33)
نيز مي نويسند: روزي مردي نزد پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: من ده فرزند دارم كه تاكنون هيچ يك از ايشان را نبوسيده ام[ .بر طبق روايتي ديگر گفت: تاكنون هيچ كودكي را نبوسيده ام] همين كه او از نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دور شد, آن حضرت فرمود: اين مرد از نظر من از دوزخيان است.(34)
8 . راهي براي ورود به دنياي كودكان برخي مي پرسند: براي پرورش مذهبي و اخلاقي كودكان مان چه شيوه اي پيش گيريم؟
راستي چگونه مي توان به دنياي كودكان نفوذ كرد؟
براي نيل بدين هدف, به ابزاري نياز داريم كه برخي بدين قرار است:
الف. همانند كودكان شويد.
آيا تا به حال از خود پرسيده ايد كه چرا برخي بزرگسالان به آساني مي توانند با بچه ها صميمي شوند و بعضي در اين كار ناموفق اند؟
زيرا يكي نمي تواند يا نمي خواهد هنگام همراهي با بچه ها, از بزرگسالي خود اندكي فاصله گيرد و كودك شود. و برخي به آساني مي توانند با حفظ شإن بزرگسالي, همچون يكي از كودكان, رفتار كودكانه كنند و با آن ها صميمي شوند.
كودكان خيلي زيرك تر از آن هستند كه ما مي پنداريم.آن ها تا كسي از جنس خودشان نشود او را به جمع خود راه نمي دهند, با وي صميمي نمي شوند و رازهايشان را با او در ميان نمي نهند. شايد در بيان همين راز است كه رسول خدا(ص) فرموده است: من كان عنده صبي فليتصاب له;(35) هر كس كودكي نزد اوست بايد با وي كودكانه رفتار كند. شايد تعجبآور باشد اگر بشنويد كه اين روايت پايه تحقيقات چندين ساله مارگارت دونالدسون (پژوهشگر و روان شناس كودك) است. به اعتقاد وي: همه آنچه به پندار ما فراتر از قوه درك كودك است[ اگر به واقع درك آن براي وي محال نباشد] در صورتي كه به شيوه و زبان خود كودك بيان شود, به طوري كه برايش معنادار باشد, وي از عهده درك آن برخواهد آمد.(36)
بارها رخ مي داد كه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) كودكان را بر مركب خود سوار مي كرد و لحظاتي با ايشان هم سخن مي شد. جابر بن عبدالله مي گويد: روزي نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رفتم, ديدم آن بزرگوار به زانو خم شده است و دو نوه اش حسن و حسين(عليهماالسلام) را بر دوش گرفته, در اتاق بر روي دست و پا راه مي رود و مي فرمايد: وسيله سواري شما خوب مركبي است و البته شما هم خوب سواراني هستيد. (37)
مرحوم فيض كاشاني مي نويسد: هر زمان رسول خدا(ص) از سفري باز مي گشت و در راه به كودكان برمي خورد لحظه اي درنگ مي كرد و به كسي از اطرافيان مي فرمود تا يكايك بچه ها را بلند كند و بر مركب او بگذارد. بعضي را پشت سر خود و بعضي را جلو مي نهاد. هنگامي كه بچه ها پس از عبور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با هم خلوت مي كردند اين خاطره را براي يكديگر نقل مي نمودند و برايشان جالب بود كه آن حضرت براي سوار كردن كودكان به اصحابش دستور داده است.(38)
ب. راز همبازي شدن با بچه ها
بچه هاي خردسال مفهوم زندگي كردن و زنده بودن را به ((بازي)) مي شناسند. وقتي كسي آن ها را از بازي كردن محروم كند گويا از زندگي كردن بازشان داشته است و شايد شديدترين محروميت براي آنان همين باشد; چنان كه امروزه بازي كردن اطفال را يكي از علايم سلامتي جسمي و روحي او برمي شمرند.
حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: ((دع ابنك يلعب سبع سنين;(39) بگذار فرزندت تا هفت سال بازي كند.)) اين سفارش حكايت از آن دارد كه آن رسول برگزيده, بازي را نوعي ابزار سرگرمي و اتلاف عمر نمي داند. هفت سال نخست زندگي, دوره شناخت جهان پيرامون خود است. كودكان در اين دوره گويا نه با يكديگر, كه با جهان و پديده هاي اطراف خود بازي مي كنند تا آن ها را بشناسند, بيازمايند و بدانند كه بايد با پديده ها چگونه برخورد كرد. در همين دوره است كه در پي بازي, حس بينايي و لامسه آن ها بهتر به كار گرفته مي شود, ذهنشان قدرت ابتكار و روحشان اعتماد به نفس مي يابد.
بازي فرصتي براي متعادل كردن تمايلات عاطفي, آموزش جمعي و عامل تقويت روحيه جمعي است. آن ها با بازي ميآموزند كه چگونه با ديگران رابطه صحيح برقرار سازند, حقوق افراد را مراعات كنند و به فعاليت گروهي بپردازند.
زماني كه اين دوره با روش صحيح به بازي سپري شود و كودك توان نهفته در درون خود را در اين دوره بروز داده و از بازي سيراب شده باشد, در بزرگسالي به انجام كارهاي ويژه دوره خردسالي نمي پردازد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همين باره مي فرمايد: ((عرامه الصبي في صغره زياده في عقله في كبره;(40) جنب و جوش و ستيزه جويي كودك در دوران خردسالي, نمايانگر فزوني عقل و انديشه او در بزرگسالي است.))
زماني كه شما با كودك همبازي مي شويد گويا به وي تفهيم مي كنيد كه شما احساس كودكي اش را درك مي كنيد و كارهاي كودكانه اش را بي مقدار و بيهوده نمي دانيد. اگر شما با آن ها همبازي نشويد و پيوسته به آنان تلقين كنيد و هشدار دهيد كه رفتارهايشان همه بي فايده و جاهلانه است, نه فقط منزلت و جايگاه خود را در ذهن آنان از دست مي دهيد, در ايشان اين باور را تقويت مي كنيد كه وي فردي بيهوده گرا و بازيگوش است كه ارزش خود و عمرش را نمي داند. باور اين تلقين نه تنها آنان را از بازي متنفر نمي سازد, ايشان را ناخواسته به بيهوده گرايي سوق مي دهد. و به عكس, هر چه بيشتر در بازي آنان شركت كنيد با شما احساس تفاهم و صميميت بيشتري مي كنند.
مرحوم علامه مجلسي در ضمن نقل روايتي مي نويسد: پيامبر اكرم(ص) هر روز با نوه اش حسين(علیه السلام) بازي مي كرد.(41) روزي آن بزرگوار به مهماني دعوت شده بود و عده اي در راه با ايشان همراه شدند. ناگهان حسن(علیه السلام) را در كوچه ديد كه بازي مي كرد. پيامبر در حضور مردم دويد و كوشيد تا وي را بگيرد. كودك به اين طرف و آن طرف مي دويد و مي گريخت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را مي خندانيد. سرانجام حضرت وي را گرفت و پيوسته او را بوسه زد....(42)
روزي حسين(علیه السلام) در دامن آن حضرت نشسته بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر با وي بازي كرد و خنديد كه عايشه به اعتراض گفت: چقدر با او بازي مي كني!! حضرت فرمود: واي بر تو! چطور او را دوست نداشته باشم, در حالي كه او ميوه دل و نور چشم من است. (43)
ج. سلام به بچه ها
پنج چيز است كه تا پايان زندگي آن ها را ترك نمي كنم; يكي از آن ها سلام كردن به كودكان است.(44)
اين فرموده حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است, در عصري كه بزرگسالان براي يكديگر ارزش و احترامي قائل نبودند و حقوق يكديگر را مراعات نمي كردند. گويند: آن والا مقام بر كوچك و بزرگ سلام مي كرد و در سلام كردن بر همگان ـ حتي به كودكان ـ پيشي مي گرفت و به آنان دست مي داد و مي فرمود: پيوسته در سلام كردن به بچه ها مراقبت دارم, تا پس از من به صورت يك سنت ميان مسلمانان باقي بماند و بدان عمل كنند.(45)
زماني كه در پي برخورد با بزرگسالان به آن ها سلام كنيم و در ملاقات با كودكان از سلام به آن ها دريغ ورزيم ناآگاهانه در روش تربيتي خود دچار تناقض رفتار شده ايم. ما از يك سو براي آرام كردن كودكان و دعوت آنان به انجام كارهاي خوب و ترك كارهاي بد, به آن ها مي گوييم كه بزرگ شده اند و ديگر نبايد رفتار نادرست انجام دهند; از طرفي از سلام كردن به آنان دريغ مي ورزيم و گويا ايشان را تا اين ميزان بزرگ نمي شناسيم كه سزاوار سلامشان بدانيم. آنان گرچه خردسال باشند اين تناقض رفتار ما را درك مي كنند و مي پندارند كه بزرگسالان پيوسته آنچه به صلاح خود بدانند عمل مي كنند, نه آنچه به واقع صلاح است.
ديگر آن كه آن ها خوب متوجه مي شوند كه سلام نشان دهنده وجود ارتباط, تفاهم و صميميت است. دو فرد كه به يكديگر سلام نمي كنند يعني كه ميان ايشان پيوند عاطفي برقرار نيست. همين احساس در اولين برخورد, ميان كودك و بزرگسالان فاصله و بيگانگي پديد ميآورد.
افزون بر اينها ترك سلام به بچه ها سبب مي شود كه آنان احساس كنند ((نزديك شدن و به تفاهم رسيدن با بزرگ ترها دشوار است. بزرگ ترها دنياي مخصوص به خود دارند كه در آن مي توانند با يكديگر تفاهم برقرار كنند و اين زمينه اصلا براي كودكان فراهم نيست كه به دنياي آنان نزديك شوند.))
نكته پاياني اين كه: سلام بزرگ تر به كودك, عامل احساس امنيت و اعتماد به نفس كودك است. اين تواضع بزرگسال گويي به كودك تلقين مي كند كه وي خود را برتر از كودك نمي داند و حاضر است همه مراتب احترام را به وي تقديم نمايد.
د. ترك تنبيه
هرگاه ((تنبيه)) به معناي آگاه ساختن, هشيار نمودن و عامل اظهار انزجار از رفتار نادرست ديگري باشد, بايد آن را يكي از ابزارهاي تربيت و پرورش كودكان دانست. اما اگر به معناي ((كتك زدن و مجازات كردن)) باشد, بايد اعتراف كرد كه چنين چيزي در رفتار حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نسبت به كودكان مشاهده نشد.
از شگفتي هاي زندگي حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) يكي آن است كه هرگز هيچ كودكي را تنبيه بدني ننمود. به راستي, او با كودكان چگونه رفتار مي كرد و تربيت شان مي نمود كه هيچ گاه نيازمند تنبيه بدني ايشان نشد؟!مي نويسند: زماني كه آن حضرت پس از وفات ابوطالب(علیه السلام) و شدت گرفتن فشار قريش به سوي مردم طايف رفت تا شايد حمايت آنان را جلب كند, اهالي طايف وي را از خود راندند و با تحريك كودكان, از ايشان خواستند كه پيامبر را سنگ بزنند. بچه ها به آن حضرت سنگ مي زدند, اما رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كمترين واكنشي نسبت به آنان انجام نداد و تنها علي(ع) بچه ها را از آن حضرت دور مي نمود. (46)
پي نوشت ها :
23. الخصال, شيخ صدوق, ص 686 ;نهج البلاغه, خطبه قاصعه; به نقل مشاهدات امير مومنان(ع), ص 12.
24. مشاهدات اميرالمومنين(علیه السلام) , ص 14ـ 16.
25. رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص ;31 به نقل از شرف النبي, خرگوشي, ج 1, ص 115.
26. بحار الانوار, ج 44, ص 242.
27. همان, ج 6, ص 240.
28. همان, ج 43, ص 294ـ 296.
29. همان, ج 23, ص 113.
30. وسائل الشيعه, ج 15, ص 126.
31. بحار الانوار, ج 43, ص 161.
32. همان, ج 8, ص 142. بايد توجه داشت كه بوسيدن دختر بچه بزرگ تر از شش سال براي مردان, و بوسيدن پسر بچه اي در اين سن براي زنان, كراهت دارد.
33. همان, ج 43, ص 42.
34. وسائل الشيعه, ج 15, ص 202.
35. همان, ج 15, ص 203.
36. وي در كتابش (ذهن كودك) اين نظريه را به اثبات رسانده است.
37. بحار الانوار, ج 43, ص 285.
38. المحجه البيضإ, ج 3, ص ;366 رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص 52.
39. الكافي, ج 2, ص 94.
40. بحار الانوار, ج 14, ص 378.
41. همان, ج 43, ص 285.
42. همان, ص 306.
43. همان, ج 44, ص 260.
44. همان, ج 16, ص 215.
45. وسائل الشيعه, ج 3, ص 209.
46. بحار الانوار, ج 104, ص 99 ; به نقل رفتار پيامبر با كودكان و جوانان, ص 31.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}